سلام
روز بزرگداشت سعدی بر همه پارسی زبانان گرامی باد.
سعدی عشقه منه یه دانشجوی کوچولوی ادبیات پارسی این روز بزرگ رو به شما تبریک میگه.
نمیدونید که مثل سعدی دیگه تکرار نمیشه!
سعدی یه بیت داره میگه
ای گل خوشبوی اگر صد قرن باز آید بهار
مثل من دیگر نبینی بلبل خوشگوی را
خودش گفته که تا 100 قرن مثل سعدی نمیاد . . .
با خوندن و عمل کردن به گفته هاش و ذکر صلوات یاد و شادش کنیم.
زندگی نامه شیخ اجل ، استاد سخن سعدی
مشرف الدین مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی (وفات 691 یا 694) شاعر و نویسنده بزرگ قرن هفتم در شیراز متولد شده و در همان شهر تحصیلات خود را آغاز كرده است. سعدی به سبب كشمكشهای میان خوارزمشاهیان و اتابكان فارس و هجوم مغول شیراز را ترك كرد و به سفری طولانی پرداخت. این سفر در حدود سی تا چهل سال طول كشید و سعدی با اندوخته و تجارب فراوان به وطن بازگشت و به تألیف آثار خود پرداخت. این آثار به نظم و نثر است كه از مشهورترین آنها غزلیات اوست.
اسلوبی كه انوری در غزل ایجاد كرد به دست سعدی تكامل یافت و به آخرین حد ترقی رسید. سعدی فصاحت بیان و روانی گفتار را به جایی رسانیده كه تاكنون هیچ شاعری نتوانسته است به اسلوب او سخن گوید و در شیوایی كلام به پای او برسد.

شیخ سعدی نه تنها یكی از ارجمندترین ایرانیان است ، بلكه یكی از بزرگترین سخن سرایان جهان است. در میان پارسی زبانان یكی دو تن بیش نیستند كه بتوان با او برابر كرد، و از سخن گویان ملل دیگر هم از قدیم و جدید و كسانی كه با سعدی همسری كنند بسیار معدودند : در ایران از جهت شهرت كم نظیر است و خاص و عام او را میشناسند در بیرون از ایران هم عوام اگر ندانند خواص البته به بزرگی قدر او پیبردهاند. با این همه از احوال و شرح زندگانی او چندان معلوماتی در دست نیست زیرا بدبختانه ایرانیان در ثبت احوال ابناء نوع خود به نهایت مسامحه و سهل انگاری ورزیدهاند چنانچه كمتر كسی از بزرگان ما جزئیات زندگانیش معلوم است، و درباره سعدی مسامحه به جایی رسیده كه حتی نام او هم بدرستی ضبط نشده است.
اینكه از احوال سعدی اظهار بیخبری میكنیم از آن نیست كه درباره او سخن نگفته و حكایاتی نقل نكرده باشند. نگارش بسیار، اما تحقیق كم بوده است و باید تصدیق كرد كه خود سعدی نیز در گمراه ساختن مردم درباره خویش اهتمام ورزیده زیرا كه برای پروردن نكات حكمتی و اخلاقی كه در خاطر گرفته است حكایاتی ساخته و وقایعی نقل كرده و شخص خود را در آن وقایع دخیل نموده و از این حكایات فقط تمثیل در نظر داشته است نه حقیقت، و توجه نكرده است كه بعدها مردم از این نكته غافل خواهند شد و آن وقایع را واقع پنداشته در احوال او به اشتباه خواهند افتاد. شهرت و قدر او هم در انظار، مویّد این امر گردیده، چون طبع مردم بر این است كه درباره كسانی كه در نظرشان اهمیت یافتند بدون تقید به درستی و راستی، سخن میگویند و بنابراین در پیرامون بزرگان دنیا افسانهها ساخته شده كه یك چند همه كس آنها را حقیقت انگاشته و بعدها اهل تحقیق به زحمت و مجاهده توانستهاند معلوم كنند كه غالب این داستانها افسانه است.
سعدی خانوادهاش عالمان دین بودهاند، و در سالهای اول سده هفتم هجری در شیراز متولد شده، و در جوانی به بغداد رفته و آنجا در مدرسه نظامیه وحوزههای دیگر درس و بحث به تكمیل علوم دینی و ادبی پرداخته، و در عراق و شام و حجاز مسافرت كرده و حج گزارده، و در اواسط سده هفتم هنگامی كه ابوبكر بن سعد بن زنگی از اتابكان سلغری در فارس فرمانروایی داشت به شیراز باز آمده، در سال ششصد و پنجاه و پنج هجری كتاب معروف به بوستان را به نظم درآورده، و در سال بعد گلستان را تصنیف كرد. و در نزد اتابك ابوبكر و بزرگان دیگر مخصوصاً پسر ابوبكر، كه سعد نام داشته و انتساب به او را برای خود تخلص قرار داده قدر و منزلت یافته و همواره به بنان وبیان مستعدان را مستفیض واهل ذوق را محظوظ و متمتع میساخته و گاهی در ضمن قصیده و غزل به بزرگان و امرای فارس و سلاطین مغول معاصر و وزرای ایشان پند و اندرز میداده، و به زبانی كه شایسته است كه فرشته و ملك بدان سخن گویند به عنوان مغازله ومعاشقه نكات و دقایق عرفانی و حكمتی میپرورده و تا اوایل دهه آخر از سده هفتم در شیراز به عزت و حرمت زیسته و در یكی از سالهای بین ششصد و نود و یك و ششصد و نود و چهار در گذشته و در بیرون شهر شیراز در محلی كه بقعه او زیرتگاه صاحبدلان است به خاك سپرده شده است .
چنانكه اشاره كردیم سعدی تخلص شعری است و نام او محل اختلاف میباشد. بعضی مشرف الدین و برخی مصلح الدین نوشته، و جماعتی یكی از این دو كلمه را لقب او دانستهاند، و گروهی مصلح الدین را نام پدر را انگاشته و بعضی دیگر نام خودش یا پدرش را عبدالله گفتهاند،وگاهی دیده میشود كه ابو عبدالله را كنیه او قرار دادهاند، و در بعضی جاها نام او مشرف بن مصلح نوشته شده و در این باب تشویش بسیار است .
اما در چگونگی بیان سعدی حق این است كه در وصف او از خود او پیروی كنیم و بگوییم :
من در همه قول ها فصیحم
در وصف شمایل تو اخرس
اگر سخنش را به شیرین یا نمكین بودن بستاییم ، برای او مدحی مسكین است، و اگر ادعا كنیم كه فصیحترین گویندگان و بلیغترین نویسندگان است قولی است كه جملگی برآنند؛اگر بگوییم كلامش از روشنی و روانی، سهل و ممتنع است، از قدیم گفتهاند و همه كس میداند، حسن سخن او خاصه در شعر، نه تنها بیانش دشوار است، ادراكش هم آسان نیست، چون آب زلالی كه در آبگینه شفاف هست اما از غایت پاكی، وجودش را چشم ادراك نمیكند، ملایمتش با خاطر مانند ملایمت هوا با تنفس است كه در حالت عادی هیچ كس متوجه روح افزا بودنش نیست. و اگر كسی بخواهد لطف آنرا وصف كند جز اینكه بگوید جان بخش است عبارتی ندارد، از اینرو هرچند اكثر مردم شعر سعدی را شنیده و بلكه از بر دارند و میخوانند، كمتر كسی است كه براستی خوبی آنرا درك كر ده باشد، و غالباً ستایشی كه از سعدی میكنند تقلیدی است و بنابر اعجابی است كه از دانشمندان با ذوق نسبت به او دیده شده است. پی بردن به مقام شیخ با داشتن ذوق سلیم و تتبّع در كلام فصحا، پس از مطالعه و تامل فراوان میسر میشود سعدی سلطان مسلم ملك سخن و تسلطش در بیان از همه كس بیشتر است. كلام در دست او مانند موم است. هر معنایی را به عبارتی ادا میكند كه از آن بهتر و زیباتر و موجز تر ممكن نیست. سخنش حشو و زواید ندارد و سرمشق سخنگویی است. ایرانیان چون ذوق شعرشان سرشار بوده شیوه سخن را در شعر به نهایت زیبایی رسانیده بودند. سعدی همان شیوه را نه تنها در نظم بلكه درنثر بكار برده است، چنانكه نثرش مزه شعر، و شعرش روانی نثر را دریافته است، و چون پس از بستگان، نثر فارسی در قالب شایسته حقیقی ریخته شده بعدها هر شعری هم كه مانند شعر سعدی در نهایت سلامت و روانی باشد در تركیب شبیه به نثر خواهد بود. یعنی زبان شعر و زبان نثر فارسی از دو گانگی بیرون آمده و یك زبان شده است.
گاهی شنیده میشود كه اهل ذوق اعجاب میكنند كه سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است ولی حق این است كه سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفته است بلكه ما پس از هفتصد سال به زبانی كه از سعدی آموختهایم سخن میگوییم، یعنی سعدی شیوه نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته كه زبان او زبان رایج فارسی شده است، و ای كاش ایرانیان قدر این نعمت بدانند و در شیوه بیان دست از دامان او بر ندارند كه بگفته خود او: «حد همین است سخنگویی و زیبایی را» و من نویسندگان بزرگ سراغ دارم (از جمله میرزا ابوالقاسم قاینم مقام) كه اعتراف می كردند كه در نویسندگی هر چه دارند، از سعدی دارند.
كتاب «گلستان» زیباترین كتاب نثر فارسی است و شاید بتوان گفت در سراسر ادبیات جهانی بی نظیر است و خصایصی دارد كه در هیچ كتاب دیگر نیست، نثری است آمیخته به شعر یعنی برای هر شعر و جمله و مطلبی كه به نثر ادا شده یك یا چند شعر فارسی و گاهی عربی شاهد آورده است كه آن را معنی میپرورد و تائید و توضیح و تكمیل میكند، و آن اشعار چنانكه در آخر كتاب توجه داده است همه از گفتههای خود اوست و از كسی عاریت نكرده است، و آن نثر و این شعر هر دو از هر حیث به درجه كمال است ودر خوبی مزیدی بر آن متصور نیست .
نثرش گذشته از فصاحت و بلاغت و سلامت و ایجاز و متانت و استحكام و ظرافت، همه آرایشهای شعری را هم در بر دارد، حتی سجع و قافیه، اما در این جمله به هیچ وجه تكلف و تصنع دیده نمیشود و كاملاً طبیعی است، نه هیچ جا معنی فدای لفظ شده و نه هیچگاه لفظی زاید بر معنی آورده است، هرچه از معانی بر خاطرش میگذرد بدون كم و زیاد به بهترین وجوه تمام و كمال به عبارت میآورد و مطلب را چنان ادا میكند كه خاطر را كاملاً اقناع میسازد و دعاویش تاثیر برهان دارد، در عین اینكه مسرت نیر میدهد، كلامش زینت فراوان دارد، از سجع و قافیه و تشبیه و كنایه و استعاره و جناس و مراعات نظیر و غیر آن، اما به هیچ وجه در این صنایع افراط و اسراف نكرده است.
آثار سعدی
گلستان و بوستان سعدی یك دوره كامل از حكمت عملی است. علم سیاست و اخلاق و تدبیر منزل را جوهر كشیده و در این دو كتاب به دلكشترین عبارات در آورده است. در عین اینكه در نهایت سنگینی و متانت است از مزاح و طیبت هم خالی نیست و چنانكه خود می گوید: «داروی تلخ نصیحت به شهد ظرافت بر آمیخته تا طبع ملول ازدولت قبول محروم نماند» و انصاف نیست كه بوستان و گلستان را هرچه مكرر بخوانند اگر اندكی ذوق باشد ملالت دست نمیدهد.
هیچ كس به اندازه سعدی پادشاهان و صاحبان اقتدار را به حسن سیاست و دادگری و رعیت پروری دعوت نكرده و ضرورت این امر را مانند او روشن و مبرهن نساخته است. از سایر نكات كشور داری نیز غفلت نورزیده و مردم دیگر را هم از هر صنف و طبقه، از امیر و وزیر و لشكری و كشوری و زبردست و زیردست و توانا و ناتوان، درویش و توانگر و زاهد و دین پرور و عارف و كاسب و تاجر و عاشق و رند و مست وآخرت دوست و دنیا پرست، همه را به وظایف خودشان آگاه نموده و هیچ دقیقهای از مصالح و مفاسد را فرو نگذاشته است.
وجود سعدی را از عشق و محبت سرشتهاند. همه مطالب را به بهترین وجه ادا میكند اما چون به عشق میرسد شور دیگری در مییابد. هیچ كس عالم عشق را نه مانند سعدی درك كرده و نه به بیان آورده است. عشق سعدی بازیچه و هوی و هوس نیست. امری بسیار جدی است، عشق پاك و عشق تمامی است كه برای مطلوب از وجود خود میگذرد و خود را برای او میخواهد، نه او را برای خود. عشق او از مخلوق آغاز میكند اما سرانجام به خالق میرسد و از این روست كه می گوید:
«عشق را آغاز هست انجام نیست»
در گلستان و بوستان از عشق بیانی كرده است اما آنجا كه داد سخن را داده در غزلیات است. از آنجا كه وجود سعدی به عشق سرشته است احساساتش در نهایت لطافت است. هر قسم زیبایی را خواه صوری و خواه معنوی به شدت حس میكند و دوست دارد. سر رقت قلب و مهربانی او نیز همین است و از اینست كه هر كس با سعدی مأنوس می شود ناچار به محبت او می گراید.
سعدی مانند فردوسی و مولوی و حافظ نمونه كامل انسان متمدن حقیقی است كه هر كس باید رفتار و گفتار او را سرمشق قرار دهد. اگر نوع بشر روح خود را به تربیت این رادمردان پرورش میداد، دنیای جهنمی امروز، بهشت میشد. آثار این بزرگواران خلاصه و جوهر تمدن چند هزار ساله مردم این كشور است و ایرانیان باید این میراثهای گرانبها را كه از نیاكان به ایشان رسیده است، قدر بدانند و چه خوب است كه ایرانی آنها را در عمر خود چندین بار بخواند و هر چه بیشتر بتواند از آن گوهرهای شاهوار از بر كند و زیب خاطر نماید. معلوماتی را كه از آنها بدست میآید همواره بیاد داشته باشد و به دستورهایی كه دادهاند رفتار كند كه اگر چنین شود ملت ایران آن متمدن حقیقی خواهد بود كه در عالم انسانیت به پیش قدمی شناخته خواهد شد.
نوع مطلب :
عمومی،
برچسب ها :
سعدی، روز بزرگداشت سعدی، استاد سخن سعدی، شیخ اجل سعدی،
لینک های مرتبط :